آیدلِ مورد علاقه من🐇🌸 [آخر]
__________________________________________________
_روز اُردو_
:همگی سوار اتوبوس بشید!!!!!!
همه دانش آموز ها سوار اتوبوس شدن . . ..
یوکی روی اولین صندلی که دید نشست
و بلافاصله گوشیش رو درآورد. . ..
و به جونگکوک پیام داد.. ..
جواب جونگکوک:
《چاگی من رسیدم کنار جنگل منتظرتم》
با لبخند گوشی رو خاموش کرد و توی کیفش گذاشت
(راستییی اسلاید 2 لباس کوکی)
(اسلاید ۳ لباس یوکی)
و بعد سرش رو به صندلی اتوبوس تکیه داد تا رسیدن به جنگل بخوابه
(میخوان توی جنگل چادر بزنن کوک هم با ون رفته با فاصله ازشون اونجا وایمیسه)
..
..
با تکون های شدیدی از خواب پرید که
با چهره خندون میساکی مواجه شد. ..
میساکی:پاشووو رسیدیم
یوکی:هوووم باشه
همه از اتوبوس پیاده شدن و مشغول ساخت چادر ها شدن . .. .
یوکی با اطراف نگاه کرد که جونگکوک رو دید
جوری که کسی نفهمه به سمت جونگکوک دویید
و محکم بغلش کرد
یوکی:سللللاااااااااااااااااااااام دلم برات خیلی تنگ شده بود
جونگکوک:سلااااام منم دلم برات تنگ شده بود
بریم دور بزنیم؟
یوکی پاهاشو دور کمر کوک حلقه کرد و دستاشو دور گردنش جونگکوک هم محکم کمرشو گرفت
یوکی:آره بریم همونجایی که فوتوکارت رو پیدا کردم
جونگکوک:هر چی تو بگی
و بعد توی همون حالت راه افتادن
(دستبندا دستشونه!)
..
..
یوکی:رسییییدیییییم اینجاست
و بعد از بغل جونگکوک پایین اومد
جونگکوک:چهه خوشگله
یوکی:آره خیلی
توی سکوت به اطراف نگاه میکردن که صدای بلندی شروع کرد به حرف زدن
:پس بلاخره بهم رسیدین
جونگکوک:هی کی اونجاست؟
و بعد دستش رو جلوی یوکی نگه داشت...
:نگران نباش مرد جوان من کاری با دختر تو ندارم
من الهه ی عشقم کسی که بند قرمز بین دستتون رو به یوکی نشون داد
یوکی:الهه ی عشق؟
:بله و حالا که بهم رسیدین و بند رو پیدا کردین
پیوند بینتون رو دائمی کنم
جونگکوک:چجوری؟
:دست های همو بگیرید و چشماتون رو ببندید من پیوندتون رو دائمی میکنم
جونگکوک و یوکی با تردید دست همو گرفتن
و چشم هاشون رو بستن
..
..
.
:چشماتون رو باز کنید
هر دو چشماشون رو باز کردن
و با تعجب به هم نگاه کردن
یوکوک(ترکیب اسم یعنی همزمان):موهات؟
توی موی هردوشون یه دسته موی آبی قرار داشت
:چیزی نیست نشونه دائمی شدن پیوندتونه
من دیگه تنهامون میزارم
و بعد از دقایقی صدا کامل قطع شد...
جونگکوک:میدونی...جفت حقیقیِ من ...دوست دارم(:
یوکی:منم دوست دارم...آیدلِموردعلاقهیمن(:
و بعد هر دوشون با خنده همو بغل کردن
__پایان__
خب..
بلاخره این فیک تموم شد
نمیدونم چند وقته که طول کشیده
ولی فکر کنم از پارسال دارم مینویسم
مرسی بابت حمایت هاتون در طول فیک
خیلی بهم انرژی داد
بیشتر از چیزی که فکر میکردم به آیدلِموردعلاقهمن عشق
ورزیدید
و از تک تکون ممنونم
و کسایی که تا الان فقط لایک میکردید
بابا فیک تموم شد دیگه یه کامنت بزاید
هر کی فیک رو خونده پارت آخری کامنت رو بزاره دیگه...
دوستوندارم
کیم.ایسومی
_روز اُردو_
:همگی سوار اتوبوس بشید!!!!!!
همه دانش آموز ها سوار اتوبوس شدن . . ..
یوکی روی اولین صندلی که دید نشست
و بلافاصله گوشیش رو درآورد. . ..
و به جونگکوک پیام داد.. ..
جواب جونگکوک:
《چاگی من رسیدم کنار جنگل منتظرتم》
با لبخند گوشی رو خاموش کرد و توی کیفش گذاشت
(راستییی اسلاید 2 لباس کوکی)
(اسلاید ۳ لباس یوکی)
و بعد سرش رو به صندلی اتوبوس تکیه داد تا رسیدن به جنگل بخوابه
(میخوان توی جنگل چادر بزنن کوک هم با ون رفته با فاصله ازشون اونجا وایمیسه)
..
..
با تکون های شدیدی از خواب پرید که
با چهره خندون میساکی مواجه شد. ..
میساکی:پاشووو رسیدیم
یوکی:هوووم باشه
همه از اتوبوس پیاده شدن و مشغول ساخت چادر ها شدن . .. .
یوکی با اطراف نگاه کرد که جونگکوک رو دید
جوری که کسی نفهمه به سمت جونگکوک دویید
و محکم بغلش کرد
یوکی:سللللاااااااااااااااااااااام دلم برات خیلی تنگ شده بود
جونگکوک:سلااااام منم دلم برات تنگ شده بود
بریم دور بزنیم؟
یوکی پاهاشو دور کمر کوک حلقه کرد و دستاشو دور گردنش جونگکوک هم محکم کمرشو گرفت
یوکی:آره بریم همونجایی که فوتوکارت رو پیدا کردم
جونگکوک:هر چی تو بگی
و بعد توی همون حالت راه افتادن
(دستبندا دستشونه!)
..
..
یوکی:رسییییدیییییم اینجاست
و بعد از بغل جونگکوک پایین اومد
جونگکوک:چهه خوشگله
یوکی:آره خیلی
توی سکوت به اطراف نگاه میکردن که صدای بلندی شروع کرد به حرف زدن
:پس بلاخره بهم رسیدین
جونگکوک:هی کی اونجاست؟
و بعد دستش رو جلوی یوکی نگه داشت...
:نگران نباش مرد جوان من کاری با دختر تو ندارم
من الهه ی عشقم کسی که بند قرمز بین دستتون رو به یوکی نشون داد
یوکی:الهه ی عشق؟
:بله و حالا که بهم رسیدین و بند رو پیدا کردین
پیوند بینتون رو دائمی کنم
جونگکوک:چجوری؟
:دست های همو بگیرید و چشماتون رو ببندید من پیوندتون رو دائمی میکنم
جونگکوک و یوکی با تردید دست همو گرفتن
و چشم هاشون رو بستن
..
..
.
:چشماتون رو باز کنید
هر دو چشماشون رو باز کردن
و با تعجب به هم نگاه کردن
یوکوک(ترکیب اسم یعنی همزمان):موهات؟
توی موی هردوشون یه دسته موی آبی قرار داشت
:چیزی نیست نشونه دائمی شدن پیوندتونه
من دیگه تنهامون میزارم
و بعد از دقایقی صدا کامل قطع شد...
جونگکوک:میدونی...جفت حقیقیِ من ...دوست دارم(:
یوکی:منم دوست دارم...آیدلِموردعلاقهیمن(:
و بعد هر دوشون با خنده همو بغل کردن
__پایان__
خب..
بلاخره این فیک تموم شد
نمیدونم چند وقته که طول کشیده
ولی فکر کنم از پارسال دارم مینویسم
مرسی بابت حمایت هاتون در طول فیک
خیلی بهم انرژی داد
بیشتر از چیزی که فکر میکردم به آیدلِموردعلاقهمن عشق
ورزیدید
و از تک تکون ممنونم
و کسایی که تا الان فقط لایک میکردید
بابا فیک تموم شد دیگه یه کامنت بزاید
هر کی فیک رو خونده پارت آخری کامنت رو بزاره دیگه...
دوستوندارم
کیم.ایسومی
۸.۷k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.